یک روز که دلم گرفته بود

ساخت وبلاگ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 86 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 20:21

از کتابهایی که امسال با هم خواندیم: آخرین سخنرانی (رندی پوش)مردی در تبعید ابدی(نادر ابراهیمی)عشق سالهای وبا(گابریل گارسیا مارکز)شوهر آهو خانم (علی محمد افغانی)جنایت و مکافات (داستایفسکی)سال بلوا (عباس یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 80 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 20:21

"روزنامه نویس" دومین کتابی هست که من از "جعفر مدرس صادقی " خوندم، اولین کتاب "خاطرات اردیبهشت " بود، کتابی که یار آنوقتها که همسرم نبود هر شب یک فصلش رو برام میخوند و من از پشت خطوط تلفن غرق تصویرسازی یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 98 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 20:21

صبح ها را برای کنار کشیدن پرده ها دوست دارم، برای نور کج آفتاب که خودش را پهن میکند روی دیوار و گلها و فرشها،برای عطر قهوه و مزه مزه کردن طعم خوش گسش لابلای سر و صدای گنجشکها، راستی یادم باشد که پشت پ یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 72 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 20:21

دوستان عزیز, مشاهده این حقیقت برای شما آسان است که هر عیبی ممکن است زیانهای بزرگی برای دارنده آن و حتی اغلب برای دیگران به بار آورد. به هر تقدیر, در میان عیبهای ما آدمیان, به عقیده من, خشم و غضب بیش ا یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 69 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 20:21

امروز روز خوب آرومی داشتم، باوجودیکه شب قبلش دیر خوابیدم و صبحش هم نتونستم خودم رو قانع کنم که کمی دیرتر از خواب بیدار شم که حالا که قراره از خونه کار کنم ساعتها و مقررات تا حدی دست خودمه ولی باز استر یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 78 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 20:21

با یک ماگ شیر گرم میام و میشینم تو اتاق، پایین تخت و لپ تاپ رو روشن میکنم، دوست دارم از الانم بنویسم از روزهای عزیز و عجیب سی و یک سالگی... از امروزم که شیفت کاریم بود و من ماسک به صورت مسیر کوتاه خون یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 73 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 20:21

راستش دوست داشتم دیشب بنویسم، دیشب که بساط مدادرنگی ام روی تختی قشنگ گل گلی ام پهن بود و من داشتم همزمان با نقاشی داستان کوتاهی از بزرگ علوی گوش میدادم، دیشب که سر و صدای دوقلوهای طبقه پایین من رو با یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 83 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 20:21

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 68 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1399 ساعت: 20:21